پورخياط در يکي از روزهاي سرد پاييزي، فردي که قصد داشت از کنار جاده عبور کند ناگهان با جسد پيرمردي در زير پل رو به رو شد. ترس تمام وجودش را فراگرفته بود و با فريادهاي او ديگر رهگذران نيز دور جسد جمع شدند.
هيچ کدام از آن ها او را نمي شناختند. مأموران پاسگاه در پي اطلاع از کشف جسد به سرعت در محل حاضر شدند و با حفظ صحنه جرم، مأموران آگاهي و بازپرس را از کشف جسد باخبر کردند. با دستور بازپرس به منظور شناسايي هويت مقتول جيب هاي جسد مورد بازرسي قرار گرفت اما هيچ گونه مدرک هويتي همراه او وجود نداشت.صورت کبود شده و وجود خراش هاي سطحي روي جسد حاکي از آن بود که پيرمرد توسط فرد يا افرادي به قتل رسيده است. در تحقيقات اوليه مأموران از افرادي که به عنوان نخستين شاهدان در محل کشف جسد حاضر بودند مشخص شد مقتول از اهالي روستاهاي مجاور نيست.
جسد به منظور تعيين علت اصلي مرگ و شناسايي هويت او به پزشکي قانوني منتقل شد. پس از چند روز مشخصات جسد مجهول الهويه به اداره آگاهي ارسال شد. مأموران به تحقيقات علمي و فني به منظور کشف معماي قتل مي پرداختند که خانواده اولياي دم مأموران را از موضوعي در ارتباط با مرگ پدرشان آگاه کردند. آنان به مأموران گفتند: شب گذشته فردي با آن ها تماس گرفت و اعلام کرد که مي داند چه کسي پدر آنان را به قتل رسانده است. خانواده اولياي دم با هماهنگي با مأموران و بازپرس فرد تماس گيرنده را شناسايي کردند. او در تحقيقات فني و پليسي به مأموران گفت: مقتول در سفر در يکي از مسافرخانه ها با اعضاي خانواده اي که در قتل دست داشتند آشنا شده بود و رابطه دوستي با يکديگر ريخته بودند.چند روز قبل پيرمرد طي تماسي با آنان اعلام کرد که در پايانه است و اين خانواده براي اين که او را به خانه خود بياورند به دنبالش رفتند.
چند روز پيرمرد در خانه آن ها مهمان بود تا اين که چند شب پيش يکي از اعضاي خانواده براي سرقت پول ها و چک هاي پيرمرد در چاي او قرص خواب آور ريخت. هنگامي که پيرمرد در نيمه هاي شب به هوش آمد و از ماجرا باخبر شد شروع به سر و صدا کرد که در نهايت او را به يکي از اتاق هاي خانه بردند و خفه اش کردند.با اظهارات شاهد ماجرا مأموران با هماهنگي بازپرس، متهمان جنايت را در يک عمليات پليسي دستگير کردند. عاملان جنايت هنگامي که خود را در محاصره سؤال هاي مأموران ديدند و راهي جز بيان واقعيت نداشتند، ماجراي شب جنايت را اين چنين عنوان کردند: مقتول چند شب در خانه ما ميهمان بود و وقتي متوجه شديم با خود مقدار زيادي پول و چک دارد تصميم گرفتيم پول هاي او را به سرقت ببريم. شب جنايت او را با قرص خواب آور بيهوش کرديم و تمام پول هايش را به سرقت برديم تا اين که در نيمه هاي شب به هوش آمد و پس از اين که متوجه شد پول هايش را سرقت کرده ايم به فرياد زدن در نيمه هاي شب اقدام کرد. براي اين که او را ساکت کنيم او را به اتاقي کشانديم و سپس خفه اش کرديم.آن ها در رابطه با نحوه انتقال جسد به بيرون از خانه گفتند: پس از اين که جان پيرمرد را گرفتيم جسد او را در بيرون از شهر زير پلي انداختيم و براي اين که هويت او مشخص نشود تمام مدارکش را آتش زديم ...
ديگر متهمان نيز حرف هاي او را تأييد کردند و از عمل خود اظهار پشيماني کردند. با اعترافات اين اعضاي خانواده معماي جنايت ديگري کشف شد.
|
متن دلخواه شما
|
|