خواستگار محترم این ۲ روز زنگ نزد!امروز دوباره مامان خانمش زنگ زد که مامان خانم من خونه نبود!پدر خان پیشنهاد دادند و فرمودند که اینها ۲ بار زنگ زدند و ما گوشی رو برنداشتیم و اینطوری برای شخصیت خودمون بد می شه!شما زنگ بزنید و بفرمایید که منزل نیستیم فعلا!از این رو مامان خانم امروز ظهر زنگ زدند به مدر خواستگار اینا!!فرمودند که بنده منزل نیستم.ایشون هم ضمن اینکه سلام گرمی خدمت مادر بزرگ و پدربزرگ بنده فرستادند گفتند که پس من شنبه تماس می گیرم تا ببینیم زین پس باید چکار کرد!و همینطور مراحل رو بریم جلو!این رو که مامان نقل قول کرد خندم گرفت!انگار داریم قارچ خور بازی می کنیم!!یه جوری حرف می زنه که انگار من پسرشون رو دیدم و دیگه کلاْ همه چی تمومه!مامان می گفت اگه الان بهشون بگیم عیدغدیر عقد کنون خانمه بدش نمی یاد!!حالا از شما(کی؟؟)که پنهون نی از خدام نباشه من همش فکر می کنم این پسره یه ایرادی داره!کوری کچلی چلاقی چپلی!!نمی دونم!خدایا ندیده بگیریا!من به تو توکل و اعتماد دارم اما فکر آدمیزاده دیگه! می ره اونجایی که نباید!حالا نمی دونم چکار کنم!این مادر خواستگارم که تکلیف مارو روشن نمی کنه!اگه یک کلمه بگه پسرم می یاد من می رم دنبال لباس و اینا.باید پیش مشاور وقت بگیرم البته قبلش.اصلاْ نمی دونم چی بگم!فکر کنم اگه پیش مشاور نرم دوباره یدونه از اون جلسات سخنرانی رو راه بندازم!این تحصیلات پسره هم رو اعصاب منه.آخه بگو پسرجان اینم رشته بود؟؟دیگه همینا.دعا بفرمایید برای خلاصی ما.
:: بازدید از این مطلب : 104
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2