گریه ی من برای ماندن تو نیست ...
برای نخواستنی بودن خودم است ...
وتمام!
وقتی خاله و مادر و پدر و ساندویچ و وی پی ان و تردمیل و ای دی اس ال و پرینتر و دوربین و مشتری و خواب و سریال و ... همه چیز به آدم ترجیح داده می شود ...
وقتی آدم زیر سایه ی چندین نفر زندگی می کند ...
وقتی کسی از اینکه با آدم دیده شود هراس دارد ...
وقتی آهنگ هایی را می شنود که ... ...
وقتی تمام نوشته ها و عکس های آدم های رفته مهم می شود و عکسی که آدم از خودش هدیه می دهد پس داده می شود ...
وقتی چندین مشکل را بر طرف می کند و به چشم نمی آید ...
آن وقت است که می فهمد موضوع "نخواستن " است و باقی بهانه!
و این نخواستن بد دردی است وقتی از سوی هزاران نفر برایت به ارمغان آورده شود ...
و این نخواستن ...
....
|
متن دلخواه شما
|
|