لکن از ابتدا به لطف خدا،نوکرت بوده ام و می مانم
خیلی از وقت ها برای دلم،قدر یک آه روضه می خوانم
سر جدا،نیزه،بوریا،صحرا،سمّ اسب،استخوان،نمی دانم
کاش می شد که بعهد مُردن هم،بشنوم از زبان خویشانم
بس که نالید و بس که هق هق کرد
عاقبت بین روضه ها دق کرد...
همین...
|
متن دلخواه شما
|
|