استعمار فرانو يا استعمار مابعد تجدد
اكنون بالأخره پس از مدتها ابهام، ما مفهومی داريم كه به خوبی میتواند تحولی بنيانی در رابطه استعمارگر و استعمار شده را بيان كند. با اينكه حداقل از يك دهه پيش كمابيش تشخيص داده میشد كه جهان وارد عصر تازهای از استعمارگری شده است، به دلايل مختلفی تا به حال امكان اينكه تعبير و دركی متناسب برای اين مرحله صورتبندی شود، به وجود نيامده است. و جمعی از اين دلايل به قابليتهای علوم اجتماعی غرب در نظريهپردازی برمیگردد. از آن جا كه در جهان كانون مستقلی برای نظريهپردازی اجتماعی وجود ندارد و غربیها همچنان در صدور و انتشار گسترده ديدگاههای خود به جهان دست برتر را دارند، ما به جای داشتن تصوير درستی از اوضاع جهان طی اين سالها با مجموعهای از نظريات روبرو بوديم كه در بهترين حالت توضيح ناقص و ناروشنی از امور و روابط ميان استعمارگران غربی و كشورهای غيرغربی يا استعمارزده میدادند.
|
متن دلخواه شما
|
|