اولا: شما که قرآن را قبول نداری پس چه فرقی می کند که مسلمانان به دستوراتش عمل می کنند یا نه:
ثانیا: کاملا ابلهانه است که انسان بگوید چون مسلمانان به دستور قرآن عمل نمی کنند پس این اشکالی بر قرآن محسوب می شود. با ارسال این مطالب معلوم شد که سطح درک و فهمت خیلی پائین است لذا برای اینکه بهتر بفهمی (البته اگر بفهمی) مثالی ذکر می کنم:
قانون راهنمائی و رانندگی می گوید همه موظفند که پشت چراغ قرمز توقف کنند. حال راننده ای از چراغ قرمز عبور می کند. آیا در اینجا باید به شخص انتقاد کرد یا به قانون؟ آیا باید بگوئیم کار آن شخص اشتباه بوده یا باید بگوئیم قانون مشکل داشته؟
قطعا هر بچه ای که دست راست و چپش را تشخیص می ده می گوید اشکال به شخص وارد است نه به قانون.
حال فرض کنیم در مورد موضوع بحث، مجلس چنین کاری کرده باشد و دلیلی هم که ارائه داده غیر منطقی بوده باشد. این چه ربطی به بحث من و شما دارد که ادعا می کنی قرآن دروغ است؟
ثالثا: هیچ ربطی به حقوق به اصطلاح بشر ندارد چون اگر قرار بود ایران با این باد ها بلرزد؛ کار انرژی هسته ای سالها پیش متوقف شده بود. پس کمی فکر کن بعد کپی پیس کن.
رابعا: باز هم حرفهای تکراری زده ای و در پاسخ حدیثی که در مورد دلیل نصف بودن ارث زن گفته بودم ،گفته ای که اگر مفهوم ان این بود چرا خود الله انرا بیان نکرده. بنده هم همان پاسخ را در اینجا می آورم البته با کمی توضیح بیشتر چون برایم اثبات شده که شما در فهم مطالب خیلی مشکل داری. اولا کسی می تواند در مورد قرآن و اسلام اظهار نظر کند که عمری در وادی دین به تحقیق عمیق آن سپری کرده باشد و تمام زوایای آن را مورد کنکاش قرار داده باشد.
ثانیا: قرآن کلیات دین اسلام است. و بیان جزئیات یعنی تشریح و استخراج احکام بر عهده پیامبر و ائمه اطهار است. همانگونه که قرآن زمان اقامه ی نماز و جهت آن را بیان فرموده اما چگونه نماز خواندن را بیان نکرده بلکه پیامبر، آن را برای مسلمانان تشریح نموده است. پس مساله ارث هم کلی بیان شده و تشریح آن و چرائی آن بر عهده پیامبر و امامان بوده که آنان نیز برای ما بیان کرده اند. فافهم یا اباجهل
در پایان لازم می دانم جهل مرکب را معنا کنم: جهل مرکب یعنی اینکه شخص در مسیر اشتباه حرکت می کند اما خودش هم نمی داند که اشتباه می کند. و زمانی متوجه می شود که کار از کار گذشته است. جناب کافر، آن روز که به خود می آئی و می بینی که کار از کار گذشته است بیاد حرفهای بنده و مزخرفاتی که خودت می نویسی بیفت تا بفهمی که چقدر سعی کردم به جنابعالی بفهمانم که این راهی که در پیش گرفته ای تو را به عمق فلاکت پرتاب می کند. اما تو گوشهایت و چشمهایت را بسته بودی و تنها زبان جهل و تخیلت بود که آرام نمی گرفت. حالا که نمی خواهی از خواب تاریکت بیدار شوی پس برای من و هم کیشانم تاسف بخور نوش جانت
|
متن دلخواه شما
|
|