محمد مهدی تهرانی: سرانجام بزرگترین طرح اقتصادی تاریخ انقلاب کلید خورد؛ طرحی که اگرچه همان روزهای نخستِ مطرح شدن، با پمپاژ نگرانی توسط برخی جریانات سیاسی و ارائه اعداد و ارقام نجومی برای تورم احتمالی! همراه شد، اما با مدیریت هوشمند افکار عمومی و اعتمادسازی میان مردم بدون هیچگونه حاشیه و هزینهای آغاز فازهای عملیاتی خود را تجربه کرد تا آرزوی 30 ساله انقلاب اسلامی در اعمال اصلاحات بنیادی اقتصادی در فضایی مطمئن و آرام محقق شود.
مردم حتی اگر انتقاداتی نیز نسبت به طرح داشتند، احساس کردند تحولی مثبت در راه است و دولت در این مسیر دلسوزانه همراه و همگام آنهاست. احساس کردند برآیند این تلاشها ثمرات خوبی را فراهم خواهد آورد. بر این باور بودند که باید به علم اقتصاد اعتماد کرد و این همه اهمیت زیادی داشت. در سوی دیگر البته همه تلاشها بر ایجاد بیاعتمادی و تزریق نگرانی بود اما در نهایت مردم نسبت به بانیان تزریق بیاعتمادی بیاعتماد شدند نه نسبت به دولت!
سخنان نهایی رئیسجمهور در صدا و سیما که بعد از سفرهای مکرر استانی رقم خورد، نمایی دیگر از ارتباطگیری عمیق، مستقیم و دلسوزانه دولت با متن مردم را به نمایش گذاشت. بیان ظریفترین نکات دینی به عنوان توصیههایی برای اجرای طرح تحول اقتصادی، در نسبت مستقیم با مبانی فرهنگی ایرانی- اسلامی مردم قرار داشت و البته منتقدان توانایی این ارتباطگیری عمیق را نداشتند. اینگونه بود که در جنگ بین "اعتمادسازی" و "ایجاد بیاعتمادی"، "دلگرم کردن" و "ترساندن"، "تبیین تئوریک" و "مغالطه تئوریک" مردم پیروز شدند.
اگر دولت سازندگی در طرح "تعدیل اقتصادی"، دولت اصلاحات در طرح "ساماندهی اقتصادی" و اصولگرایان مجلس هفتم در طرح "تثبیت قیمتها" ناکام ماندند و آن گونه که باید راه به جایی نبردند، دولت اصولگرا آمد تا در میان انتقادات پراکنده این هر سه آرزوی چندین ساله اصلاح اقتصاد ایران را با طرحی جدید و عزمی جدی به سرانجام برساند.
اهمیت و جایگاه این طرح میطلبد مروری دوباره بر تلاشهای این سالها برای پیشبرد طرح تحول اقتصادی، اهمیت آن و نیز تدابیر اندیشیده شده تا کنون برای اجرایی کردن آن صورت پذیرد. اولین قسمت مطالب مرتبط با این موضوع را در ادامه از نظر میگذرانید.
*****
آغاز بحث و سرگردانی سیاستمداران
«ورود به انتخابات با این سوال مواجه خواهد شد كه موضع شما در برابر طرح اقتصادی دولت یعنی توزیع مستقیم یارانهها چیست؟ آیا كل آن را رد میكنید؟ در این صورت از ابتدا در انتخابات حذف میشوید. آیا كلش را میپذیرید و به جزییات آن انتقاد دارید؟ در این صورت تابع سیاستهای دولت فعلی معرفی خواهید شد؟ طی دو یا سه سال گذشته چند بار به دوستان اصلاحطلب تذكر داده شد كه از كنار این ایده عبور نكنند اما بیتوجهی چند باره آنان را در بن بست برنامهای قرار داده است.»
اینها عباراتی بود که به قلم عباس عبدی در مرداد ماه سال 87 در صفحات نشریه شهروند نقش بست. این سال را باید آغاز طرح جدی و صریح طرح تحول اقتصادی و مسئله هدفمند کردن یارانهها دانست؛ سالی که قرین با آغاز فعالیتهای انتخاباتی و تکاپوهای این چنینی نیز بود و طبیعی مینمود داعیهداران سیاست که خود را طرف مقابل دولت میدیدند، به نحوه مواجهه با این طرح بزرگ فکر کنند.
این همه در شرایطی بود که عمده صاحبنظران اقتصادی کشور اصل تحول اقتصادی را مطلوب و نیاز کشور میدانستند. پیشتر دولت اصلاحات همایشی را درخصوص یارانهها برگزار کرده بود و بسیاری از صاحبنظران نیز همانجا نقطه نظرات خود را مطرح کرده بودند.
از سوی دیگر آمارهای اقتصادی همه نشان میداد روند کنونی قابل ادامه دادن نیست. معیار "شدت انرژی" که معیاری از مصرف انرژی به شمار میرود، برای ایران 17 برابر کشوری مثل ژاپن، 8.5 برابر اروپا، 2.1 برابر چین و 2.8 برابر کشورهای آسیای شرقی بود! این آمار میزان مصرف بیرویه انرژی را در ایران نشان میداد. در واقع، مصرف انرژی در ایران برابر مصرف انرژی در کشوری با جمعیت 750 میلیون نفر برآورد میشد! رقمی که تصور آن چندان آسان نمینمود.
آمارهایی که از توزیع نابرابر یارانهها بین دهکهای مختلف درآمدی حکایت داشت، اهمیت ماجرا را دوچندان میکرد. 70 درصد یارانهها را دهکهای بالای درآمدی مصرف میکردند. دکتر شیبانی در مورد میزان برخورداری اقشار مختلف مردم از یارانه ها و به طور مصداقی درخصوص بنزین میگفت: «دهک های درآمدی بالا بعضا 20 برابر اقشار پایین بنزین مصرف می کنند. لذا اگر این روند بخواهد ادامه داشته باشد، عادلانه نیست. عدل یعنی اینکه هر چیزی سر جای خودش قرار بگیرد. مثلا آیا گازوئیل را به کسی که می خواهد آب استخرش را در زمستان گرم کند باید به همان قیمتی داد که فردی می خواهد خانه اش را گرم کند؟ این درست نیست. باید این مشکل را رفع کرد و یک بار برای همیشه معالجه کرد.»
در واقع سیاستمداران و صاحبنظران همه بر این باور بودند که شرایط کنونی به هیچ وجه قابل دفاع نیست. از طرف دیگر بسیاری از چهرههای اقتصادی نهادگرا و لیبرال پیشتر نسبت به ضرورت کلید خوردن چنین طرحی نظر مثبت خود را اعلام کرده بودند و این مسئله تا بدانجا بود که حتی مهدی کروبی نیز شعار نفری 50 هزار تومان را در انتخابات 84 مطرح کرده بود. در این شرایط نحوه مواجهه سیاسی با اقتصاد برای مخالفان کمی دشوار مینمود.
طرح تحول؛ شورشی علیه اشرافیت
در سالهای حکمرانی دولت سازندگی طیف جدیدی مناصب مختلف حکومتی را از آنِ خود کرد و کم کم طبقهای فراگیر در سطح کشور شکل گرفت؛ طبقهای برخوردار که تنها میان چهرههای آن طی سالهای مختلف جابهجایی صورت می پذیرفت. ماجراهای دادگاه کرباسچی، پرونده پتروپارس، استات اویل و... همه و همه نمایی از همین فضا ارائه میکرد. هشدارهای رهبر انقلاب طی آن سالها نیز درست در مواجهه با شکلگیری اشرافیت جدید قرار داشت.
وقتی دولت اصلاحات روی کار آمد، مردم گمان میکردند دولتی که با نقد سیاستهای گذشته روی کار خواهد آمد، به حاکمیت طبقه بورژوازی جدید پایان خواهد داد و بهرهبری طبقه برخوردار را پایان خواهد بخشید. از سوی دیگر ناطقنوری در نگاه مردم فردی محافظهکار و ادامه دهنده راه هاشمی به شمار میآمد. درست از همین رو بود که توجه همه بیش از پیش به سوی خاتمی جلب شد.
مردم در رأی به خاتمی، هاشمی و طبقه برخوردار را نفی کردند نه نظام را و گواه روشن این مسئله تبیلغات شخص سید محمد خاتمی بود و آن شعار معروف که سلام بر سه سید فاطمی، خمینی و خامنهای، خاتمی. در دوره اصلاحات اما همان طبقه برخوردار به حیات خود ادامه داد. جابهجاییهایی جزئی صورت پذیرفت اما همچنان حلقه کارگزارانیها در پشت پرده نقش آفرین بودند و شاهراههای کلیدی را در دست داشتند.
توزیع نابرابر یارانهها سامانیابی طبقه برخوردار را طی این سالها موضوعیت بخشید. طیفی شکل گرفته بود که برای خود حق ویژهای میخواست و سوم تیر شورشی علیه اشرافیت و این طبقه برخوردار تمامیتخواه بود.
بر هم خورن نظام یارانهها جزء دیگری از بر هم زدن پازل اشرافیت شناخته میشد. آن بخش از طرح که بوی آزادسازی قیمتها را میداد برای اشرافیت مطلوب بود، اما آنجا که حرف از اقشار کم درآمد و حقوق آنان زده میشد همه به یکباره ابرو در هم میکشیدند. مواجهه اصلاحطلبان در آن همان اوایل با توزیع هدفمند به نقع فقرا درست به واسطه همین زاویه نگاه شکل گرفت. اولین مخالفان خوشهبندی و توجه بیشتر به مناطق محروم اصلاحطلبان و طیف موسوم به سازندگی بود. اصلاح طلبانی که پیشتر از دندنه چپ بلند شده بودند، این بار همنوا با راستگرایان سخن میگفتند.
هاشمی به امداد آمد
در شرایطی که نحوه مواجهه سیاسی با طرح اقتصادی دولت تعریف ناشده مینمود باز نوبت به هاشمی رفسنجانی رسید تا گرای اصلی را به کسانی چشم به دهان او دوخته بودند، بدهد. پیش از این تنها حربه سیاسی موجود تبلیغاتی خواندن طرح هدفمند کردن یارانهها بود که راه به جایی نمیبرد. این بار اما نوبت هاشمی بود تا فصلی جدید در مناسبات و حرف و حدیثها بگشاید.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از هدفمند کردن یارانهها و برگرداندن حق مردم به آنها با عنوان توزیع فقر و گداپروری یاد کرد و این شیوه به هم زدن وضع موجود را نامناسب و ناکارآمد دانست. او با اشاره به آنچه عدالت اجتماعی مینامید، تصریح کرد:«عدالت اجتماعی با شعارهای پرزرق و برق به دست نمیآید. عدالت تقسیم فقر در جامعه نیست بلکه عدالت توزیع مناسب امکانات بین اقشار مختلف است.»
بعد از سخنان رئیس مجمع بود که سیاستمداران نیز تکلیف خود را یافتند و کلید این در بسته را از دستهای سیستمدار پشت پرده دریافت کردند. البته این همه با سخنها و اظهارنظرهای قبلی خود آنها تناقض داشت. چه آنکه حتی مهدی هاشمی رفسنجانی تصریح کرده بود:«هر انسان عاقلی با هدفمند کردن یارانه ها موافقت دارد چرا که هم باعث سلامت اقتصاد و هم تقسیم عادلانه ثروت ملی خواهد شد. بنده هم با اصل طرح هدفمند کردن یارانهها که رئیس جمهور مطرح کردهاند موافقم. اما باید شیوه های اجرایی آن روشن شده و مورد بررسی دقیق قرار گیرد. امروز بر خلاف سال های قبل از 84 کسی مخالف جدی هدفمند کردن یارانهها نیست... اگر این طرح به خوبی اجرایی شود به نفع خانوادههای محروم است.»
با اعلام موضع هاشمی حرف و حدیثها بالا گرفت. سعید شیرکوند پرداخت اعانه ملی را از اهداف دولت دانست و تصریح کرد: «دولت میخواهد با طرح این مباحث شرایطی را در کشور ایجاد کند که در چند ماه آینده با طراحی برخی ابزارها، مقداری پول به میان برخی از شهروندان توزیع کند تا با آن وعده اولیه خود درباره آوردن پول نفت بر سر سفرهها را محقق سازد. البته این هدف ممکن است با مخالفت برخی نهادهای قانونی چون مجلس شورای اسلامی روبرو شود. در این حالت نیز دولت به مردم میگوید که تصمیم داشتم میان شما پول توزیع کنم اما دیگران مانع شدند. در این میان دولت به اهداف تبلیغاتی و سیاسی خود دست خواهد یافت.»
کمی بعد همسر شهید رجایی هم به میدان آمد و گفت: «شهید رجایی از گداپروری و اداره کشور به شکل صدقهای بیزار بود و بارها این موضوع را نوعی بی احترامی به مردم میدانست.» او همچنین ادامه داد: «مدیریت صدقهای برای کشور خطرناک است و این روند علاوه بر اینکه نوعی توهین به شخصیت مردم است برای آینده کشور نتایج خوشایندی نخواهد داشت.»
بازیگری اصولگرایان
در این میان حتی برخی اصولگرایان نیز در همین پازل وارد شدند و عمل کردند. سایت خبری الف طی تحلیلی و ضمن اشاره به سیاستهای اصل 44 قانون اساسی نوشت: «طرح تحول اقتصادی با یك جهتگیری كاملا معكوس در پی تغییر روش پرداخت یارانه ها از غیرمستقیم به مستقیم و وابسته كردن تمام و كمال اقتصاد ایران و مردم و بخش خصوصی و دولتی آن به درآمد نفت و ناتوان سازی بخش خصوصی و بسط سلطه كامل و بلامنازع و تمام عیار دولت بر اقتصاد و تقلیل نقش دولت از راهبری و سیاستگذاری اقتصاد كلان به كمیته امداد و مددكار اجتماعی و كارفرمای بزرگ و تبدیل مردم ایران به مددجو و صدقهبگیر و دعاگوی این دولت و وداع با اصل 44 است!» این سایت طی تحلیلی دیگر توزیع نقدی یارانهها را موجب ترویج روحیه اعانهگیری دانست.
علی لاریجانی دیگر چهرهای بود که در همین راستا اظهار نظر کرد. او تزریق پول به اقتصاد کشور را باعث افزایش تورم دانست و ادامه داد: «ما نباید به دنبال اقتصاد کمیته امدادی باشیم، بلکه باید همه مردم را در اقتصاد کشور مشارکت دهیم.» رئیس مجلس مطابق خبری که روزنامه اعتماد در 17 مرداد 87 به استقبالش رفته بود، تصریح کرد: «مشکلات کشور با صدقه پروری حل نمی شود.»
واکنش عدالتخواهان
با شکلگیری چنین فضایی بود که مجمع مطالبه مردمی مشهد در نامهای سرگشاده خطاب به هاشمی پرسشهایی را مطرح کرد. در این نامه آمده بود: «تردیدی نیست كه داشتن یك زندگی مطلوب و متوسط حق مردم است و صدقه خوری و گداپروری نیز امری ناپسند و مذموم، ولی جنابعالی بفرمایید آیا این حق فقط در دولت نهم ایجاد شده یا در زمان حاكمیت 8 ساله كارگزاران و 8 ساله اصلاحات كه مجموع دوران 16 ساله را از افتخارات خود میدانید نیز بوده است؟ آیا در دوران 16 سال حاكمیت كارگزاران و اصلاحات زندگی مردم در حد كفاف و عفاف و در سطح مطلوب تأمین شده است و سیاستهای تعدیل اقتصادی شما همه گداها و صدقه خورها را به شما و سرمایه دار تبدیل كرد؟! یا گداها و مردم محروم زیر چرخ سنگین سیاستهای تعدیل اقتصادی خرد شدهاند؟!»
این نامه میافزود:«آیا تقویت بنیه زندگی طبقات محروم و مستمری بگیران كمیته امداد و بهزیستی با اختصاص سهام عدالت و افزایش سه برابری حقوق آنها و دادن بن كالا و تأمین بیمه اجتماعی گدا پروری است؟! آیا در سیاست تعدیل اقتصادی كه به صراحت در برنامه 8 مادهای خود برای انتخابات نهم تحت عنوان دموكراسی اقتصادی وعده داده بودید محرومان سرمایهدار میشدند؟!»
در این نامه همچنین آمده بود:«آیا جنابعالی اجرای طرح تحول اقتصادی و تقسیم عادلانه یارانههای كشور كه دهها هزار میلیارد تومان است به طبقات پایین جامعه و رساندن آنها به حد زندگی متوسط و مطلوب و حذف تدریجی آن از طبقات مرفه را در راستای توزیع فقر و گداپروری می دانید؟»
عدالتخواهان با اشاره به شعارها و مواضع گذشته آقای هاشمی و اصلاح طلبان تصریح کرده بودند: «چه كسی در انتخابات نهم پس از آنكه شعار 50 هزار تومان آقای كروبی را تا حدودی موفق یافت شعار 80 هزار تومان را مطرح كرد؟! چگونه است كه دادن 80 هزار تومان بدون هیچگونه طرح و برنامه اگر در یك شب آن هم برای جلب آراء تصمیم گرفته شود در راستای پیشرفت و تعالی كشور تفسیر میشود و نه گداپروری؛ ولی طرح تحول اقتصادی که قرار است پس از تصویب مجلس به اجرا در آید گداپروری و صدقه خوری تفسیر میشود؟!»
اعلام موضع صریح و معنادار احمدینژاد
پس از ایجاد برخی حاشیهها بود که محمود احمدینژاد در زنجان لب به سخن گشود و گفت: «بعضیها میگویند اگر یارانهها را بین مردم توزیع کنیم، گداپروری است. اما هدفمند کردن یارانهها از نظر ما عدالت است. به مخالفان آن میگوییم به ملت ایران توهین نکنیم. اگر این یارانهها را به افرادی مثل شما که جیب خود را پر کردهاید و شکمهایتان را سیر کردهاید، بخورید. گداپروری نیست ولی اگر به مردم بدهیم گداپروری قلمداد میشود.»
رئیس جمهور همچنین خطاب به مخالفان پرداخت نقدی یارانهها تصریح کرد:«شما از مردم فاصله گرفتهاید باید بدانید که ملت، خانواده شما و همحزبی هایتان نیستند. بلکه ملت کسانی هستند که امروز در خیابانهای زنجان و دیگر نقاط کشور آماده فداکاری برای انقلاب و کشور هستند.»
احمدینژاد ادامه داد:«آمادهایم تا
ریشههای اصلی دردهای اقتصادی را برای مردم علاج کنیم، علیرغم اینکه
عدهای خودخواه نمیخواهند این اصلاح اقتصادی انجام شود.»
|
متن دلخواه شما
|
|