تقریبا از تمام شهرها میبینم که برایه دیدن این مراسم میان و خودم بهترین ریتم هایه
سنج و ... رو فقط همین جا شنیدم!!!!
اولین مرحله نمایش این چیزاست!!
و این تصویر،کسایی که نذر داشتن و اجابت شدن این طبق ها رو تویه تاسوعا و یا عاشورا رویه سر
میزارن و می گردونن!! دیگه به اعتقادات آدما بستگی داره!
و این هم یه طبق هستش که خیلی سنگینه!! وباز کسایی که نذر دارن...
و اینجاست که میرسیم به مراسم سنج و دمام و... یه فضایه کاملا عارفانه که آدمو با تمام وجود تو خلسه
میبره حتی اگه هیچ اعتقادی نداشته باشی و صداها اونقدر بلنده که که انگار دارن خبر از یه رسواییه
بزرگ میدن که هنوز فراموش نشده!! موندن یه اسم خوب و یه اسم بد احساس میکنم خیلی مهمه!!
یه حلقه بزرگ گرفته بودن و از هر طرف که نگاه میکردم به صورت کامل تو کادر نبودن!!
و اینم مراسم زنجیر زنی!همیشه دلم می خواست امکانش بود که منم می رفتم و زنجیر میزدمولی خب جایی زندگی می کنم که خیلی از چیزهایه کوچیک هم برام آرزو میشه!!
پارسال دعا کردم اگه کارمون درست بشه،محمد و پسرمون تا هر وقت که بتونن برایه امام حسین زنجیر بزنن...
اما امسال گفتم خدایا هیچی ازت نمی خوام.فقط بخاطر خوده امام حسین اومدم...
اینم روز عاشورا،کنار یه مکانه تاریخی که قدمت خیلی زیادی داره و در دوران مختلف به عنوان تبعیدگاه ازش استفاده میکردن
چون اون روزا تعطیلات بود تمیم گرفتیم یه چشمه آب معدنی که تویه یه شهر دیگه از استان بود بریم.یکی از دوستایه دختر عموم از تهران، به نام هما.. هم که استاد دانشگاه تهران بود برایه گرفتن عکس به اینجا اومده بود البته اون جزو یه گروه ایران گردی بود و...اتفاقا باهم دوستایه خوبی شدیم!!
این چشمه به شکل استخر ساخته شده بود.واااااااای که گوگرد چه بویه وحشتناکی داره!!!
چشمه تو یه بیابون بین کوهها بود و یه امامزاده و پارک بغلش بود!!
منکه نرفتم!!اما اجازه گرفتم و از داخلش یه بازدید کردیم با هما!!مثله سیاه چال و شکنجه گاه هایه زمانهایه قدیم بود با خانومهایی هیکلی و توپولو و...
انصافا منکه ترسیدم
به جاش چیپس و پفک گرفتیم یه چرخی اطراف زدیم و بازم خوش گذشت
|
متن دلخواه شما
|
|