امروز روز ارسال sms به مزخرفترین دوست دنیاست، تو هم مثل من این sms رو به مزخرفترین
دوستت بفرست!
تست هوش
حتمآ اکثر شما مجموعه نرم افزاری آفیس رامیشناسید و همانطور که می دانید این مجموعه شامل نرم افزارهایی است کهبرای نگارش متن بکار گرفته می شوند. آفیس محصول کمپانی بزرگ برنامه نویسیجهان یعنی مایکروسافت میباشد که تا به حال نسخه های مختلفی از آن را روانهبازارهای جهانی کرده است. ۳ سال گذشته را شاید بتوان بدترین دورانمایکروسافت از بدو آغاز فعالیتهای آن به شمار آورد زیرا این کمپانی باساخت ویندوز ویستا، محبوبیت خود را تا حدودی در میان کاربران از دست داد ودلیل آن هم ضعف های بسیار زیای بود که در ویندوز ویستا به چشم میخورد. اگرچه مایکروسافت برای انتشار این ویندوز تبلیغات عظیمی را در سراسر دنیاانجام داد ولی این تبلیغات هم تاثیر چندانی در فروش این سیستم عامل نداشت.اما مایکروسافت با انتشار ویندوز سون مجددآ محبوبیت از دست رفته ی خود رادر میان کاربران بدست آورد و شاید یکسال اخیر را بهترین دوران مایکروسافتقلمداد کرد زیرا قبل از انتشار ویندوز هفت صحبت هایی در رابطه با انتشارنسخه ی جدید مجموعه آفیس در سال ۲۰۱۰ شده بود. تیم دانلود ها نسخه ی کمحجم از مهمترین و پر کاربرد ترین نرم افزار های افیس از قبیل MicrosoftExel , Powerpoint , Word را برای شما اماده ساخته است.
دانلود در ادامه مطالب
ستارهباران به نقل از تهران امروز- واژه «اوکی» امروزه یکی از پرکاربردترینواژهها در بسیاری از زبانهاست و از نظر گسترش در سطح جهانی، جزوبینالمللیترین واژهها بهشمار میرود. واژه اوکی از کجا آمده؟
تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست
به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنم
ورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را تبریک میگویم
تولدت آذین زندگی ام باد
بقیه در ادامه مطلــب...
کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا داستان زیر است که نویسندهاش مشخص نیست!
(فقط 12کلمه!!)
آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!!؟
دختر زیبایی بود. پشت پنجره بود. او هم نگاه پسر میکرد. نگاهش که ادامه داشت پسر جرأت کرد. اشاره کرد که دختر بیرون بیاید. دختر لبخند زد
بعدا پسر فهمید چه لبخند تلخی است. نگاه هم میکردند. پسر این
پا و آن پا کرد. سه بار تا سر کوچه رفت و برگشت. باز با
دست اشاره کرد که دختر بیرون بیاید. صورت دختر
گرد و معصومانه بودکاغذ مچاله شده ای را از پنجره
بیرون انداخت. رویش نوشته شده بود
از من بگذر ... چون نمیتوانم
یکی از مدیران آمریکایی که مدتی برای یک دوره آموزشی به ژاپن رفته بود، تعریف کرده است که روزی از خیابانی که چند ماشین در دو طرف آن پارک شده بود می گذشتم رفتار جوانکی نظرم را جلب کرد.
روزی من با یک تاکسی به فرودگاه می رفتم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید. راننده تاکسی ام محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتر از ماشین دیگر متوقف شد!
راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان برگرداند و شروع کرد به ما فریاد زدن. راننده تاکسی ام فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد. و منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد کرد.
بنابراین پرسیدم: ((چرا شما تنها آن رفتار را کردید؟ آن شخص نزدیک بود ماشین تان را از بین ببرد و ما رابه بیمارستان بفرستد!)) در آن هنگام بود که راننده تاکسی ام درسی را به من داد که اینک به آن می گویم: ((قانون کامیون حمل زباله))
او توضیح داد که بسیاری از افراد مانند کامیون های حمل زباله هستند. آنها سرشار از آشغال، ناکامی، خشم، و ناامیدی در اطراف می گردند. وقتی آشغال در اعماق وجودشان تلنبار می شود، آنها به جایی احتیاج دارند تا آن را تخلیه کنند و گاهی اوقات روی شما خالی می کنند.
به خودتان نگیرید. فقط لبخند بزنید، دست تکان بدهید، برایشان آرزوی خیر بکنید، و بروید.
آشغال های آنها را نگیرید و پخش کنید به افراد دیگر ی در سرکار، در منزل، یا توی خیابان ها.
حرف آخر این است که افراد موفق اجازه نمی دهند که کامیون های آشغال روزشان را بگیرند و خراب کنند.
زندگی خیلی کوتاه است که صبح با تأسف از خواب برخیزید، از این رو..... ((افرادی را که با شما خوب رفتار می کنند دوست داشته باشید. برای آنهایی که رفتار مناسبی ندارند دعا کنید.))
زندگی ده درصد چیزی است که شما می سازید و نود درصد نحوه برداشت شماست.
مایكل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن كرد و در مسیر همیشگی شروع به كار كرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یك مرد با هیكل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد..او در حالی كه به مایكل زل زده بود گفت: «تام هیكل پولی نمی ده!» و رفت و نشست.
مایكل كه تقریباً ریز جثه بود و اساساً آدم ملایمی بود چیزی نگفت اما راضی هم نبود. روز بعد هم دوباره همین اتفاق افتاد و مرد هیكلی سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روی صندلی نشست و روز بعد و روز بعد...
این اتفاق كه به كابوسی برای مایكل تبدیل شده بود خیلی او را آزار می داد. بعد از مدتی مایكل دیگر نمی تواست این موضوع را تحمل كند و باید با او برخورد می كرد. اما چطوری از پس آن هیكل بر می آمد؟ بنابراین در چند كلاس بدنسازی، كاراته و جودو و .... ثبت نام كرد. در پایان تابستان، مایكل به اندازه كافی آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پیدا كرده بود.
بنابراین روز بعدی كه مرد هیكلی سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هیكل پولی نمی ده!» مایكل ایستاد، به او زل زد و فریاد زد: «برای چی؟»
مرد هیكلی با چهره ای متعجب و ترسان گفت: «تام هیكل كارت استفاده رایگان داره.»
"پیش از اتخاذ هر اقدام و تلاشی برای حل مسائل، ابتدا مطمئن شوید كه آیا اصلاً مسئله ای وجود دارد یا خیر"
روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت.
کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام»
رییس پرسید: «بابا خونس؟»
صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله»
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
کودکی خیلی آهسته گفت: «نه»
رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟»
ـ بله
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
دوباره صدای کوچک گفت: «نه»
رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: « آیا کس دیگری آنجا هست؟»
کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، یک پلیس»
رییس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند، پرسید: «آیا می تونم با پلیس صحبت کنم؟»
پدر وپسری در كوه قدم می زدند كه ناگهان پای پسر به سنگی گیر كرد و به زمین افتاد و داد كشید: (( آآآآی ی ی))!! صدایی از دور دست آمد: ((آآآآی ی ی))!!! پسر با كنجكاوی فریاد زد: ((كه هستی؟)) پاسخ شنید: ((كه هستی؟)) پسر خشمگین شد و فریاد زد: ((ترسو!)) باز پاسخ شنید: ((ترسو!)) پسر با تعجب از پدر پرسید: ((چه خبر است؟)) پدر لبخندی زد و گفت: ((پسرم! توجه كن)) و بعد با صدای بلند فریاد زد: ((تو یك قهرمان هستی!)) صدا پاسخ داد: ((تو یك قهرمان هستی!)) پسر باز بیشتر تعجب كرد پدرش توضیح داد:((مردم می گویند این انعكاس كوه است ولی در حقیقت انعكاس زندگی است. هر چیزی كه بگویی یا انجام دهی، زندگی عیناً به تو جواب می دهد. اگر عشق را بخواهی، عشق بیشتری در قلب تو به وجود می آید و اگر دنبال موفقیت باشی، آن را حتماً بدست خواهی آورد. هر چیزی را كه بخواهی و هر گونه كه به دنیا و آدم ها نگاه كنی، زندگی همان را به تو خواهد داد.))
با سلام
جهت تبادل لینك با ما
1)اول ما را با عنوانه پر محتواترین وبلاگ ایرانی لینك كنید.(www.pmwi.mihanblog.com)
2)در قسمت ارسال لینك به لینك دونی لینك خود را برای ما بفرستید .
با تشكر
متن دلخواه شما
|
|